امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

گل پسرم امیر علی

اولین روز از چهار ماهگی امیر علی من

سلام..وووی باید هول هولکی بنویسم..چون شما گل پسری داری ساز گریه رو کوک میکنی .. گذاشتمت تو کالسکه و اون جونور بامزه بالا سرتو هی میکشم تا آهنگ بزنه و شما باهاش حرف بزنی و بذوقی..ای جان... ولی کم کم داره حرف زدنات معترضانه میشه و کم کم نق نق..و حالا شد داد و بیداد..و گریه خفن! ..بابا اومد آخیش..حالا داری میخندی و دست و پا میزنی تا بابایی برت داره و بخلت کنه..حالا ای جان ..بغل بابا آروم گرفتی. راستی امروز 28 خرداد اولین روز از چهار ماهگیت هست فداش بشم که سه ماهت تموم شد و پا به چهار ماهگی گذاشتی..عزیزم ایشالا چهل سالگیتو جشن بگیرم با عروس گل و نوه جونم..اووووه تا کجا رفتم ای جاااااااااااان ...
28 خرداد 1393

لحظه تولد دوباره من

سلام به روی ماهت عزیز دلم نمیدونم از کجا بگم و از کجا شروع کنم..از چه وقت بگم  از کی تاتی تاتی اومدی و خودتو تو قلبم جا دادی..از لحظه ای که لبات برام خندید یا لحظه ای که برای اولین صداتو شنیدم و برام گریه کردی و وقتی من باهات حرف زدم چشمای پف آلودت رو باز کردی و نگاهم کردی و سکوت کردی..وخ..من عاشق اون لحظه ام.. اون لحظه که از خونه کوچولوت بیرون اوردنت و تو داشتی با تمام وجود داد میزدی و ناراحت بودی از پناهگاهت بیرونت کشیدن..کل بیمارستانو رو سرت گذاشته بودی..من باورم نمیشد..باورم نمیشد این کوچولوی دوس داشتنی تو وجودم بوده و مدتها با خودم حملش میکردم.. اشک گوشه چشام جمع شده بود با صدای دورگه بغض...
25 خرداد 1393
1